چند وقتیست همه دلگیرند از من..... دلیل می خواهند.... مدرک می خواهند برای غمگین بودنم.... برای ناامید بودنم....برای تلخ شدنم....... نگران نباشید....من نه غمگین شده ام... نه ناامید....نه تلخ....... فقط مدتیست به دنبالشان می گردم..... مدتیست گم شده اند.... صبرم....تحملم......امیدهایم.....انگیزه ام...... نمیدانم کدام صفحه ی قصه ی سرگذشتم جا گذاشتمشان....... برای زیستن دو قلب لازم است درگیر ، نگران و از همه گیج تر فراهم میکنم پشت سکوتم دنـیایــت پــر بــود از فـــرشــتـه هــایـی کـه پــــرواز می کــردنـد ... و تــو گـفـتی کـه اگــر فــرشـته نیـستیـم پــرواز را آدمــانه یـاد می گـیـریـم ... و تــو هـــر روز مـــرا بـالای بـام خـیـــال می بــردی ... و مــن و تـــو مــا می شــدیـم و بـا گـــذر از راه خـیال پـــرواز را تـمــرین می کـردیـم ... تــو بی بـال می پـــریـدی ... ولـی مــن ...؟ ! تـــو شــده بــودی بـال هــایـم بــرای پــرواز ... ولی حــالا دنـیایـت شــده کـلاغی کـه بـال دارد ... و نـمی پــرد و صــدای قــار قــارش فـقـط گــوش هــا را کــر می کـنـد ...
قلبی که دوست بدارد " قلبی که دوستش بدارند
قلبی که هدیه کند " قلبی که جواب بگوید
قلبی برای من " قلبی برای انسانی که من می خواهم
تا انسان را در کنار خود حس کند
دریاهای چشم تو خشکیدنی ست
من چشمه ئی زاینده می خواهم
پستان هایت ستاره های کوچک است
آن سوی ستاره من انسانی می خواهم
انسانی که مرا بگزینم
انسانی که به دست های من نگاه کند
انسانی کهخ به دست هایش نگاه کنم
انسانی در کنار من
تا به دست های انسان نگاه کنیم
انسانی در کنارم " اینه ئی در کنارم
تا در او بخندم " تا در او بگریم . . .
توو اوج بودن رو فقط خوابشو میبینم
حتی واسه رویا پردازی زمونه بالهامو بریده
چی بگم ؟؟!! سیب زندگیم از تلخی پره
تو که اون بالایی !! صدامو میشنوی ؟؟
شاید راس میگن تو فقط خدای پول دارایی
من تنهایی همه غم هامو حریف نیستم خدا جون
اما هنوزم توو دل این آدم رگه هایی از امید هست
درخت آرزو با صبر به ثمر میشینه
ولی من باید بخندم
حتی اگه زیرورو شم
من صبر میکنم
این کرم بلاخره پروانه میشه
خانه ای آرامِ آرام
و پنهان میشوم در آن
شبیه هرزه ای بدنامِ بدنام
نشانی میگذارم سینه ام را
در آن گم می شوم گمنامِ گمنام
و اما چشمهایم را از این پس
پر آبش میکنم، رسوایِ رسوا
دلم را زیر باران می نشانم
بزرگش میکنم، دریایِ دریا
دو دستم را گره می سازم از خویش
که خالی باشد و پیدایِ پیدا
من اینجا در سکوت لحظه ای پیش
نوشتم نعره ای پنهانِ پنهان
و در تاریکی افکار تنگم
سرودم قطعه ای سوزانِ سوزان
که من رفتم، تو شادی، گرگ پیروز
و آن درندگان، خندانِ خندان
فراموشم نکن! چشم انتظارم
و در تنگِ دلم بیمارِ بیمار
بدان هر چیز در دنیا عزیز است
من از آن گشته ام بیزارِ بیزار
و هر چیزی که میگویم قدیمی است
به جز تکرار تکراریِ تکرار
و هر شب درخیالت می نشینم
صبوری میکنم بی تاب، بی تاب
تصور میکنم دستت که دستی میفشارد
و چشمم می شود بی خوابِ بی خواب
و این تشویشها را صبح ها با یک سلامت
کناری میزنم شادابِ شاداب
میان آسمانِ چشم تو همچون شهابی
به سرعت می شوم خاموشِ خاموش
و در پهنای آغوش خیالت
فروکش میکنم بی هوشِ بی هوش
و در ظرف وجودم تا خدا هست
نگه میدارمت پرجوش پرجوش.
Design By : Pars Skin |