دیدمش ... تنم لرزید دلم خواست محو تماشایش باشم ؛دلم خواست تا آخر عمر به او خیره باشم دلم خواست ...
اما این شرم نگذاشت ؛ چون بنفشه ای سر به زیر افکندم ؛ به زمین خیره شدم و او به آرامی از کنارم گذر کرد ؛
با خطی از عطر دورم حصار کشید این دلخواه ترین اسارتی است ؛که عادلانه ترین حکمش حبس ابد من است
نوشته شده در یادداشت ثابت - دوشنبه 93/10/2ساعت
4:5 عصر توسط love bers نظرات ( ) |
Design By : Pars Skin |