نشستم با خودم منطقی فک کردم . . . کاش زندگی به همین سادگی بود
به این نتیجه رسیدم که هر کسی تو دنیا بعضی چیزا رو داره
بعضی چیزارو نداره . . .
مثلا خود من
معرفت دارم
ولی لنگه ندارم
والااااا
آدم باید حقیقت رو قبول کنه دیگه
باد در گوش شب نجوا می کند و من در گوش تو
بوسه بر لبم میگذاری
نبضم تند میشود
من بغض میکنم برای این معجزه
تو دلت میگیرد و مرا به آغوش امن ات میکشی
من ، تو ، تنهایی هر سه یکدیگر را میفهمیم
چه تفاهم پاکی ...
مرا تنها نگذار مثل دیگران ، مثل سایه در شب
و من بمانم و یک آسمان بغض ، بدون بارش ...
به همین سادگی!!
خالی از حسرت
پوچ از تنهایی
بدون بغض
کاش او...
یک تنه می توانست حریف همه ی غم های بزرگ قلب کوچکت باشد
کاش او می توانست غرق لبخند کند تمام دقایقت را
افسوس که او خود اسیر یک مشت بی کسی است
کاش او می توانست مونست باشد همه ی شب های بی محتوا را
کاش تو....
دلت این همه غم نداشت...!
کاش سادگی همه ی این درد و دل های ساده را می شد
برای خدا روی کاغذ نوشت
برای خدا نوشت و به نشانی سادگی یک آرزوی محقر برایش پست کرد
کاش می شد همیشه انقدر ساده نوشت
ساده اما ...
پر از حرف های ناگفته...
پر از لحظه هایی که ناگزیر، زود، دیر شد
کاش گریستن یادت نمی دادند
بغض، بدرقه ی چشمانت نمی کردند
کاش او...
می توانست به جای بغض هایت
یک آسمان گریه کند...
کاش او...
خاطره ی بودنش، جای خالی همه ی خاطره های بی سرانجام چشمان همیشه صبورت را
پر از پرواز پروانه های عاشق می کرد
کاش او...
نازنینم!!
به گمانم (او) همان (من) م!
خویش از همه ی دنیا جدا...
کاش زندگی ما آدم ها...
به همین سادگی بود....
تنها...
به همین سادگی...!!
اونم با پای خودت…!
باید جاتُ تو زندگی بعضی ها خالی کنی…!
درسته تو شلوغیاشون متوجه نمیشن چی میشه…!
ولی بدون…
یه روزی…
یه جایی…
بد جوری یادت می افتن که دیگه خیلی دیر شده خیلی…
Design By : Pars Skin |