آدمــها کنــارت هستند؟ هوا ابریست ... دلم گرفته ...
واسه سر زدن به اونی که دوستش دارن...
ولی دیگه ندارنش...!
برای آروم کردن دل خودشون میرن توی پروفایلش...
با یه دنیا حسرت و خاطره فقط سکوت میکنن
و کامنت دوستای تاز شو بخونن
تا کــ ــی؟!
تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند.
از پیشــت میــ ــروند یک روز...
کدام روز؟!
وقتی کسـ ـ ـی جایت آمد.
دوستــت دارند؛
تا چه موقــ ــع؟
تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـ ــتن پیــدا کنـند.
میگویــند عاشــقت هســتند
برای همیــ ــشه!
نه...!!!
فقط تا وقتی که نوبت بــــ ــازی با تو تــ ــمام بشود.
و این است بازی باهــم بودن...
قلم بدست گرفتم بنویسم که صدایی پرسید : از چه می نویسی ؟؟
پاسخش را دادم : از تکرار که در حال نفوذ در بین روزهاست .
گفت : مینویسی که چه شود ؟؟ که درد دلت تازه شود ؟؟!!
گفتم کیستی ؟؟ آشنایی میدانم ... حست غریب نیست ، لمست میکنم ...
گفت آری بیگانه نیستم ،هرازگاهی مهمانت میشوم و تو به سرعت قلم بدست
میگری برای نوشتن... ؛ او حرف میزد و من بی اعتنا به حرفهایش مینوشتم
هر لحظه صدایش دورتر میشد و دلم آ
بآیـَ?ْ جآتو تو زنْدِگے بَعْضے هآ ??ـآلے کُنے..!!
?ُرسْته تو شُلوغیآشو??ْ مُتوَجهْ نِمیشَنْ چے میشه..
وَلے بـ?و??ْ.. یه روزـے.. یه جآیے..
بـَ?ْ جورـے یآ?ِتْ مے اُ??ـتـَ??ْ، که ?یگه ?یرْ شـُ?ه..!!
??ـِیْلے ?یرْ...!!
Design By : Pars Skin |