خدا چه حوصله ای داشت روز خلقت تو وقتی کسی به زندگیتان وارد میشود یک امشب رامیخواهم ازتومتنفرباشم... بخاطر این بغض های لعنتی ک بیصدا میشکنند... بخاطردردهایی ک مرحمش فقط تویی... بخاطراین حس داغونی ک تمامی ندارد... بخاطرحرف های تلنبارشده درگلویم... بخاطرآوارشدن آرزوهای مشترکمان... چه مغرورانه اشک ریختیم
که هیچ نقص ندارد تراش قامت تو
نشسته شبنم حرفی لطیف و روشن و پاک
به روی غنچ? لبهای پر طراوت تو
از این جهنم سوزان دگر چه باک مرا
که آرمیده دلم در بهشت صحبت تو
درون سین? من اعتقاد معجزه را
دوباره زنده کند دست پر محبت تو
فدای این دل تنگم که بی اشار? تو
غبار ره شد و راضی نشد به زحمت تو
گاهی وقتها دلم میخواهد بگویم:
من رفتم ؛
باهات قهرم ،
دیگه تموم!
دیگه دوستت ندارم …..
وچقدر دلم میخواهد بشنوم:
کجا بچه لوس !؟
غلط میکنی که میری …..
مگه دست خودته ؟ رفتن به این راحتی نیست !
اما ….
نمیدانم چه حکمتیست که آدمی
همیشه اینجور وقتها میشنود :
به جهنم … !!!
خدا او را به دلیلی میفرستد
یا برای درس گرفتن از او
و یا برای ماندن با او برای همیشه . . .
حداقل ب پاس چندی عاشفی بی حاصل امشب ازتومتنفرم...
بخاطربارانی ک باریدونبودی...
و...و...و...متعجبم چراعشقم تبدیل ب نفرت نمیشود؟
چرا ازیادم نمیروی ای رفته از دست...
این جمله راباهمان عشق همیشگی بین مان بخوان
"یادت باشدامشب ازتومتنفرم...اماتوباورنکن..."
چه مغرورانه سکوت کردیم
چه مغرورانه التماس کردیم
چه مغرورانه از هم گریختیم
غرور هدیه شیطان بود
وعشق هدیه خداوند
هدیه شیطان را به هم تقدیم کردیم
هدیه خداوند را از هم پنهان کردیم...
Design By : Pars Skin |