برترین کلمه: ” الله “ حاضرترین کلمه: ” خدا “ وسیع ترین کلمه: ” بهشت ” پاک ترین کلمه: ” فطرت “ آرام ترین کلمه: ” سکوت “ گرسنه ترین کلمه: ” حرص “ مهربان ترین کلمه: ” مادر ” خونین ترین کلمه: ” جنگ “ بی نیازترین کلمه: ” قناعت ” باحیاترین کلمه: ” فاطمه “ راستگوترین کلمه: ” آینه ” تنگ ترین کلمه: ” قبر “ بی حال ترین کلمه: ” تنبل ” عبرت انگیز ترین کلمه: ” قبرستان “ برترین کلمه: ” الله “ حاضرترین کلمه: ” خدا “ وسیع ترین کلمه: ” بهشت ” پاک ترین کلمه: ” فطرت “ آرام ترین کلمه: ” سکوت “ گرسنه ترین کلمه: ” حرص “ مهربان ترین کلمه: ” مادر ” خونین ترین کلمه: ” جنگ “ بی نیازترین کلمه: ” قناعت ” باحیاترین کلمه: ” فاطمه “ راستگوترین کلمه: ” آینه ” تنگ ترین کلمه: ” قبر “ بی حال ترین کلمه: ” تنبل ” عبرت انگیز ترین کلمه: ” قبرستان “ حکایت ما آدم ها … چه رسم جالبی است !!!
حکایت کفشاییه که …
اگه جفت نباشند …
هر کدومشون …
هر چقدر شیک باشند …
هر چقدر هم نو باشند
تا همیشه …
لنگه به لنگه اند …
کاش …
خدا وقتی آدم ها رو می آفرید …
جفت هر کس رو باهاش می آفرید …
تا این همه آدمای لنگه به لنگه زیر این سقف ها …
به اجبار، خودشون رو جفت نشون نمی دادند…
.
محبتت را میگذارند پای احتیاجت …
صداقتت را میگذارند پای سادگیت …
سکوتت را میگذارند پای نفهمیت …
نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت …
و وفاداریت را پای بی کسیت …
و آنقدر تکرار میکنند که خودت باورت میشود که تنهایی و بیکس و محتاج !!!
کودکی شش ساله مادرش را بر روی تخت بیمارستان دید و دکترش گفت تا چند وقت دیگر زنده نمی ماند ...
کودک سوال کرد چند وقت دیگر ؟
دکتر گفت پاییز ...
بچه گفت پاییز یعنی چه روز ؟
دکتر گفت وقتیکه برگهای درختان می ریزد ...
بچه خانه آمد و نخ و سوزن برداشت، رفت تا تمام برگ های شهر را به درختان بدوزد ...
Design By : Pars Skin |